سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

کاش می شد در و دیوار این وبلاگ را با کاغذ رنگی تزیین کرد . 

کاش می شد فردا در جشنواره ی تئاتر فرهنگ برویم بالای سن با هم سرود بخوانیم . 

یک سرود انقلابی . فریاد بزنیم . 

کاش می شد همگی با هم 22 بهمن را برویم راهپیمایی . مثل همان 13 آبان . 

من و عارفه شعار بدهیم . پشت سرمان مردم . 

کاش عارفه حالش خوب شود . دیگر سرفه نکند . نفسش بالا بیاید تا بتوانیم بلند بگوییم مرگ بر آمریکا و همه پشت سرمان بلند تر فریاد بزنند مرگ بر آمریکا .. 

کاش می شد باز هم برویم با هم راهپیمایی . برویم شعار بدهیم . بودنمان را به رخ همه بکشیم . 

بحث سیاسی کنیم . بخندیم . 

کاش 22 بهمن امسال با همه ی سال هایش فرق کند . کاش یک اتفاق بزرگ بیفتد . یک اتفاق خوب دیگر ... 

کاش یکی فردا کاغذ رنگی بیاورد و با هم پرچم درست کنیم . 

کاش یکی حواسش باشد 22 بهمن است . 

کاش یکی حواسش باشد که من این روزها چقدر حالم خوب است . چقدر منتظرم یک اتفاق خوب بیفتد . 

چه قدر دوست دارم با سنا و خانوم دغدغه توی اتاق فرهنگی بنشینیم و از آرمان هایمان حرف بزنیم . 

و من و سنا از گفتن آرمانمان خجالت بکشیم . سرخ شویم . و خانوم دغدغه بهمان بخندد . 

و خانوم دغدغه هم چشمانش از اینکه هر دومان می خواهیم مدرسه بزنیم برق بزند . 

کاش یکی بیاید برایمان از آرمان حرف بزند . از امید . از آینده ای که تک تک ما جوانان این کشور برای خودمان نه برای کشورمان در ذهن هایمان چیده ایم .

کاش امام بود. بزرگ شدن ما را می دید . بزرگ شدن تک تک ما . ما که چند دهه بعد از انقلابی که او کرد زندگی می کنیم و 22 بهمن از غرور و افتخار در پوستمان نمی گنجیم . 

کاش بود و می دید انقلابش چه طور در جانمان نشسته . چه طور این قدر بزرگ شدیم و به همین راحتی در اتاق فرهنگی بی ترس از آرمان و آرزومان حرف می زنیم . 

از آینده مان . آینده ای که مطمئنیم تا چند سال دیگر برای خود خود خودمان می شود . 

از این که دلم می خواهد فیلم نامه نویس شوم . از اینکه دلم می خواهد نمایش نامه بنویسم و به اجرا درآورمش . 

از اینکه دلم می خواهد سینمای کشورم به کشورم بیاید . و از بازیگران و کارگردانان  همیشه ناراضی که در همین مملکت بازی می کنند، جایزه می گیرند و برای فیلم های مسخره و بی مفهومشان مجوز می گیرند بدم می آید . از اینکه فکر می کنم کجا سینما دیگر سینمای ما نبود؟ بازیگرانمان هر سال از عقاید و آرمان هایمان دور و دور تر شدند و خودشان را شییه بازیگران هالیوود کردند ؟ کجا کارگردانانمان فرهنگمان را فراموش کردند ؟ کجا فیلم هایمان همه شد خشونت و خیانت و خشم ؟! 

اصلا چرا سینمای ما سینمای ایرانی_اسلامی دیگر نیست؟ چرا فیلم های خوبمان در انحصار چند کارگردان بزرگ است و بس ؟ چرا این قدر نویسنده ها و کارگردانان جوان کمند ؟ چرا فیلم های خوبشان این قد کم است ؟ 

چرا مذهبی ترها و انقلابی تر ها وارد سینما نمی شوند ؟ چرا پرمخاطب ترین فیلم طنز دفاع مقدسمان باید اخراجی ها باشد ؟ چرا کیانوش عیاری که روزی روزگار قریب را ساخت باید با خانه ی پدری اش این قدر راحت پل های پشت سرش را خراب کند ؟ اصلا چه کسی به او اجازه داده که این همه خشونت را در فیلمش بیاورد؟ چه کسی به او مجوز پخش این همه ناامیدی و خشونت و عصبانیت را داده ؟ چه کسی سیاه نمایی او را هنر نامیده ؟ 

و کلی سوال دیگر ... 

و عجیب دلم می خواهد فیلم نامه بنویسم . نمایش نامه بنویسم . کارگردانی کنم و بی ترس عقاید و آرمان هایم را در فیلمم بیاورم . داستان قهرمان ها و پهلوان هایمان را بنویسم . 

از شاهنامه بگیر تا همین جنگ خودمان . از رستم و آرش کمان گیر . از سیاوش مظلوم . و از شهدایی که اگر زندگی شان فیلم شود هزار تا جوان را یک تنه عاشق می کنند . عاشق کشورشان . 

و دیگر این قدر جوان ها راحت کشورشان را ترک نمی کنند به مقصد ناکجاآباد . بر سختی ها و محدودیت ها صبر می کنند . خودشان فرصت به وجود می آورند . نه این که فرار کنند و بروند و دیگر نیایند .

22 بهمن که فقط جشن نیست . 22 بهمن یعنی سرکلاس عکس امام را به دبستانی ها نشان بدهی بگویی بچه ها این آقا امام ماست . بچه ها را خیلی دوست داشت . می گفت : امید من به شما دبستانی هاست .

امام امیدش به شماست . یادتان باشد . 22 بهمن یعنی دوباره و دوباره اعتماد به نفس را در روحشان تزریق کنیم . عزتشان را به یادشان بیاوریم .

با خواهر و برادر های کوچک ترمان . با خواهر زاده ها و برادر زاده هایمان . با کوچک تر های فامیل بنشینیم و از آن ها بخواهیم از آرزوهایشان حرف بزنند . از شغل آینده شان . از این که چرا ما با امریکا دشمنی می کنیم ؟ 

اینکه چرا انقلاب کردیم؟ از مهربانی های امام بگوییم . از حرف هایش . از شجاعتش . از صداقتش . 

22 بهمن امسال بیشتر یاد آرزوهایم هستم . بیشتر حواسم به کارهایی است که می خواهم در آینده ای نزدیک بکنم . بیشتر به فکر آن روزهای روشنی هستم که اماممان ظهور می کند . و به نظرم ما مردم شجاعی هستیم . اگر پای عقایدمان برسد هر کاری خواهیم کرد و تاریخمان بارها این را ثابت کرده . 

لطفا 22 بهمن را جدی بگیریم و این روزها بیشتر به آینده مان فکر کنیم . اینکه چه چیز از این دنیا می خواستیم و چه شد ... و چه خواهد شد ... 

حواسمان به کوچک تر ها باشد . به نسل بعد ما . نسل دورتر از انقلاب، جنگ ، امام و تمام قهرمان های این کشور ... 

یک یاعلی می طلبد . یک یا علی دسته جمعی و تا آخرش رفتن ... تا علی وار شدن ... 

 

 

 

325506_990.jpg

 

 


یا علی ... 

 

 

 


[ شنبه 92/11/19 ] [ 9:8 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 235
کل بازدیدها: 395043